-
رفته از یادم
شنبه 3 شهریورماه سال 1386 08:22
هوای باغ پاییزم شکفتن رفته از یادم چنان بیگانه با خویشم که حتی سایه ام نمی اید به دنبالم
-
ای ستاره ها. . .
پنجشنبه 1 شهریورماه سال 1386 13:56
ای ستاره ها چه شد که در نگاه من دیگر آن نشاط و نغمه و ترانه مرد ای ستاره ها چه شد که بر لبان او آخر آن نوای گرم عاشقانه مرد سر نهاده ام به روی نامه های او و جستجو کنم نشانی از وفای او رفته است و مهرش از دلم نمی رود ای ستاره ها چه شد که او مرا نخواست پس دیار عاشقان جاودان کجاست؟
-
حالا من مانده ام و . . .
پنجشنبه 1 شهریورماه سال 1386 13:54
دیشب که مثل هر شب به آسمان خود نگاه می کردم در آسمان چیزی نیافتم صدایی شنیدم که می گفت تنها رفیق تو منم صدای لبخندی شنیدم و رفت حالا من مانده ام و دلتنگی من مانده ام و دنیایی حرف نگفته من مانده ام و طعنه های سایه های سکوت دیشب حالا من هستم و خستگی ازرکود لحظه های کبود خاطره حالا من هستم و ستاره ی بی نوری که برای من...
-
شبای بی تو بودن
پنجشنبه 1 شهریورماه سال 1386 13:53
شبای بی تو بودن شبای بی ستاره ست ببین که خاطراتم بی تو چه پاره پاره ست
-
بازی شروع شد
پنجشنبه 1 شهریورماه سال 1386 13:52
بازی شروع شد... دویدم.... دست و پا زدم.... غرق شدم.... دل شکستم... عاشق شدم... بیرحم شدم... مهربان شدم... بچه بودم... بزرگ شدم... پیر شدم... بازی تمام شد.... زندگی را باختم...
-
به یاد آن، روزها
پنجشنبه 1 شهریورماه سال 1386 13:39
و به یاد روزهایی که تو از کنارم می گذشتی و من به امید نگاه تو ... ای ماه شبهای تاریکم گم کرده ام تو را ... سپیده گفت با طلوع افتاب نگاهت را در انتظار باشم اما افسوس که در واژنامه زندگییم طلوع غریبی می کند
-
از اون بالا بالاها. . .
پنجشنبه 1 شهریورماه سال 1386 13:36
از اون بالا بالاها با کمک ابرا اشکامو نثارت می کنم تا بذر محبتت جوونه بزنه تا از زیر چتر سیاه غفلتت بیرون بیای و گلبرگای عشقت رو نصیبم کنی